سایت تخصصی انشا



موضوع:مقایسه ی دیوار با قفس ➖➖➖➖➖➖ @ensha اشکهایم بر روی گونه هایم غلطیدند. چهره ام خیس از اشکهایی بود که با هر عبورشان مانند خنجری گونه هایم را خراش می دادند. من در قفسی که به دور خود کشیده بودم، تنها بودم. هیچ هم صحبتی نبود جز دیوار. دیوار. یا بهتر بگویم قفس من. قفسی که میان من و آرمان هایم بود. غولی که همانند قفسی هر روز مرا بیشتر در خود فرو می برد،و انگار به دور خیالاتم حصاری کشیده بود، تا اسب خیالم یارای پرواز نداشته باشد. شاید پس از خواندن این نوشته فکر کنید که چرا من نویسنده،دیوار را همانند قفسی می دانم‌؟ و اما در این رابطه باید بگویم که دیواری که می تواند مرا در غم فراغ یار خود خورد کند،می تواند همانند قفسی، مرا در خود فروبرده و از آرمان هایم دور کند، مانند حصاری باشد یا مانند گره ای که در کلاف سردرگم افکارم افتاده باشد، همانند فیلم نامه ای باشد که مرا در نقش انسانی کم حرف و گوشه گیر قرار دهد، یا. . واما من قفس را به دیوار ترجیح می دهم. شاید بپرسید چرا؟ در این باره باید بگویم که در قفس میتوانم معشوقم را به نظاره بنشینم،برق چشمانش را، سرخی گونه هایش را،صورت همچون گلبرگ گلش را و ببینم. دست در دستانش نهم ،و ترانه ای از عشق بسرایم، من برایش آوازی از عشمان سر درهم، و او با گوش جان بشنود، باهم برای عشقمان دعا کنیم و . واما دیوار، دیگر یارای دیدن چهره همچون گلش را ندارم و تنها، از پشت دیوار با تک تک اجزای وجودم، حسش می کنم و من در این همیشه دیوار اسیرم. هر چقدر این دیوار، یا بهتر بگویم قفس سنگدل را توصیف کنم، بازهم یارای وصفش را ندارم. از اینها که بگذریم، احساس عجیبی داشتم. باید دیر یا زود پروانه بودن را تجربه میکردم. اما آیا پروانه خواهم شد؟ آیا از این قفس تنهایی خواهم گریخت؟ مدام زیر لب نام عشقم را زمزمه می کردم تا،مانند اکسیری بر روح تشته ام باشد، و مرا با عشقش سیراب کند. جوانه ای در دلم رویید، نیرویی مرا استوار ساخت؛ به خودم آمدم و تمام خاطرات بدگذشته ام، تنهایی هایم و. را به ابدیت سپردم. بغضم را فرو خوردم و برخاستم. پروانه ای شدم و دیوار تنهاییم را خورد کردم. من آزاد شده بودم. حس کودکی را داشتم که،اولین گام هایش را برمی داشت چیز هایی را درک کرده بودم که تا کنون برایم بی ارزش بودند. حال دیگر از قفسم رها شده بودم، واین تولدی جدید برای یک آرزو بود. ➖➖➖➖➖➖ بزرگترین کانال #انشا @ensha


انشا درباره سردار سلیمانی @ENSHA_kadeh ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ◾️فرمانده قدس بودی ، ولی همه می گفتند که تو فرمانده قلبشان بودی. دلم از شهادت تو شکست و بیشتر چهره بد آمریکا برایم روشن شد ، آرزو میکنیم هرچه زودتر آمریکای جنایتکار واسرائیل غاصب نابود شوند. شهید زنده رهبرم تو را شهید زنده خطاب کرده بود و توو واقعا طعم شهادت را چشیدی و حق ولایتت را کامل کردی.  امروز برایت در مدرسه حجله شهادت زدیم با اشک چشم و خون دل . معلمان و دبیران همه ناراحت بودند، همه مردم ناراحت بودند حتی آنهایی که زیاد دل خوشی نداشتند ، سردار قلب ها بودی واین با رفتنت برایم ثابت شد. امریکا بداند که از هر وجب این کشور امام زمان صدها سردار خواهد رویید برای تحقق اهداف اش. یاد ونام شما تا ابد درتاریخ و حافظه ایرانیان و تمامی مسلمانان و آزادگان جهان ثبت و زنده هست، شما بی شک یکی از یاران واقعی امام عصر(عج)بودید وهستید،شما و مکتب شما و نهضت شما و راه و مسیری که شما و همرزمانتان که با ایثار و اخلاص و ازخودگذشتگی ها و تلاشهای بی وقفه تان آغاز نمودید، امروز و با نثار خون مطهرتان و جوشش و جنبش ناشی از آن تا مقصد و آرمان نهایی شما و تمامی شهدای این مرز وبوم که همانا نابودی اسراییل و آزادی قدس شریف و قبله گاه اول مسلمانان و فروپاشی آمریکای جهانخوار و مستکبر وشیطان بزرگ ادامه خواهد یافت.  سردار وطن، مالک اشتر زمان، حالا که آرام گرفته‌ای؛ وقتی چشمت روشن شده به جمال عقیله خاتون، حالا، از تَهِ دل می‌خندی؛ وقتی رفیقانِ قدیمی‌ ات را دیده‌ای. حالا و مثل همیشه سَرَت را بالا گرفته‌ای؛ که در دفاع از حرم عمه سادات سنگِ تمام گذاشتی. راحت بخواب سردار؛ اما بدان و آگاه باش ما فرزندان این مرز و بوم دست از دفاع بر نمی‌داریم. به برکت خون مقدس  و مطهر شما سرداربزرگ و تمامی شهدا پرچم اسلام و میراث خمینی کبیر و امام دلها انشاالله و با دعای خیر ارواح طیبه شما شهدای گرانقدر و والامقام به زودی زود به دست مبارک صاحب و وارث جهانی آن یعنی حضرت مهدی صاحب امان(عج)خواهد رسید واین وعده حتمی خداوند متعال است. عاقبت بخیر شدن یعنی همین،همین طور که حاج قاسم سلیمانی شهید شدن شهادتت مبارک ➖➖➖➖➖➖ بهترین کانال #انشا کپی فقط با ذکر منبع ╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮ @ENSHA_kadeh ╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯ فروارد کنید برای دوستاتون


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها